علی جان حفظ کن وصایا را مادام که عمل کنی در خیر هستی
ای علی کسی که غیض خود را فرو برد در حالیکه قدرت بر اجرای آن دارد در قیامت امنیت پیدا میکند و ایمانی پیدا میکند که طعمش را میچشد
ای علی کسی که درست وصیت نکند موقع مرگش مروت او ناقص است و استحقاق شفاعت پیدا نمیکند
ای علی کسی که مردم از زبانش بترسند او اهل اتش است
ای علی بدترین مردم کسی است که مردم از ترس فحش و بد زبانی امر اورا احترام کنند
ای علی بدترین مردم کسی است که اخرت خود را به دنیا بفروشد و بدتر از ان کسی است که بفروشد اخرتش را به دنیای دیگری خداوند عذرش را نمی پذیرد چه عذرش صحیح باشد یا کاذب به شفاعت هم نمیرسد
1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است: دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره توحيد خوانده شود. در فضيلت اين نماز چنين آمده است: «خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»( بحارالانوار، ج 98، ص 333) 2ـ احياي اين شب.( مصباح المتهجد، ص 783) 3ـ نيايش و دعا.( بحارالانوار، ج 98، ص 324)
روز اول محرم
دو ركعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار دعاي زير قرائت گردد: «اللّهم انت الاله القديم و هذه سنةٌ جديدةٌ فاسئلك فيها العصمة من الشيطان و القوَّة علي هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»( بحارالانوار، ج 98، ص 334)؛ بارالها! تو خداي قديم و جاوداني و اين سال، سال نو است، از تو ميخواهم كه مرا در اين سال از شيطان حفظ كني و بر نفس اماره (راهنمايي كننده) به بدي پيروز سازي.
یغمبراکرم(ص) در آستانه ماه مبارک رمضان چنین فرمودند:
ای مردم ! ماه خدا بابرکت و رحمت و مغفرت به شما روی آورده، ماهی که نزد خدا برترین ماههاست روزهایش برترین روزها و شبهایش برترین شبها وساعاتش برترین ساعات است ماهی است که درآن به میهمانی خدا دعوت شده اید وموردکرامت واحترام الهی قرار گرفته اید نفس های شما درآن حکم تسبیح را دارد خواب شما درآن عبادت عمل شما مقبول ( درگاه الهی) و دعای شما در آن مستجاب است!
با نیت های صادق و قلب های پاک از خدا بخواهید که شمارا موفق به روزه این ماه وتلاوت قرآن در آن کند زیرا شقی و دور از سعادت کسی است که دراین ماه از رحمت ومغفرت او محروم گردد.
فـاطـمـه , مادر داوود پسر زاده امام حسن مجتبى (علیه السلام ) و مادر رضاعى امام صادق (علیه السلام ) روايت كرده است : منصور دوانيقى , لشكرى به مدينه فرستاد, و بامحمدبن عبداللّه بن حسن مثنى جنگيد, او را و بـرادر او ابـراهـيـم را كـشـت , عـبـداللّه مـحـض , پـدر مـحمد و ابراهيم را با تعدادى از سادات حسنى دستگير و اسير كردند, و به بند و زنجير كشيده بودند, و فرزند من داوود هم در ميان آنان بود, كه او رااز مدينه به بغداد منتقل نمودند, و به سياه چال زندان انداختند!
حـادثه دستگيرى و زندانى بودن فرزندم , كه از او اطلاعى نداشتم , و گاهى هم خبر مرگ او را به مـن مى دادند, برايم بسيار تلخ و دردناك بود وروزگارم با اشك و آه و گريه و ناله مى گذشت , و حـتـى بـراى رفع مشكل خود, و اندوه جانكاهى كه با آن دست به گريبان بودم , از اشخاص صالح ومومن درخواست مى كردم , براى رفع ناراحتيم دعا كنند.
امـا از دعـاى آنـان هـم نتيجه اى نگرفتم , در حالى كه از فرزند اسير و زندانيم , هر روز خبر تلخ و دردناكى دريافت مى داشتم , يك روز مى گفتند: او راكشته اند, روز ديگر خبر مى آوردند او را لاى ديـوار گـذاشـتـه انـد, و پيوسته برغم و ناراحتى فرساينده من افزوده مى شد, و مصيبت از دست دادن فرزند جوانم , مرا فرتوت و عليل ساخت , و ديگر از ديدن روى او قطع اميد كردم !
به هر حال , روز گار من با سختى و تلخى دردناكى دست به گريبان بود و شب و روزى نداشتم , و براى ديدار فرزندم , دنبال هرراه چـاره اى مى گشـتم , يـك روز با خبر شدم , امـام صادق (علیه السلام ) كه با فرزندم داوود از من شير خورده بود, بيمار شده اسـت , بـه ديدن او شتافتم , از آن حضرت عيادت كردم , هنگامى كه مى خواستم از حـضورش مرخص شـوم , فـرمود: از داوود, خبر تازه اى ندارى ؟
مورخان نوشته اند : مادر متوکل نسبت به مقام امام علی النقی (ع ) اعتقادی به سزا داشت . روزی متوکل مريض شد و جراحتی پيدا کرد که اطباء از علاجش درماندند . مادر متوکل نذر کرد اگر خليفه شفا يابد مال فراوانی خدمت حضرت هادی (ع ) هديه فرستد . در اين ميان به فتح بن خاقان که از نزديکان متوکل بود گفت : يک نفر را بفرست که از علی بن محمد درمان بخواهد شايد بهبودی يابد . وی کسی را خدمت آن حضرت فرستاد امام هادی فرمود : فلان دارو را بر جراحت او بگذاريد به اذن خدا بهبودی حاصل مي شود .
چنين کردند ، آن جراحت بهبودی يافت . مادر متوکل هزار دينار در يک کيسه چرمی سر به مهر خدمت امام هادی (ع ) فرستاد . اتفاقا چند روزی از اين ماجرا نگذشته بود که يکی از بدخواهان به متوکل خبر داد دينار فراوانی در منزل علی بن محمد النقی ديده شده است . متوکل سعيد حاجب را به خانه آن حضرت فرستاد . آن مرد از بالای بام با نردبان به خانه امام رفت . وقتی امام متوجه شد ، فرمود همان جا باش چراغ بياورند تا آسيبی به تو نرسد . چراغی افروختند . آن مرد گويد : ديدم حضرت هادی به نماز شب مشغول است و بر روی سجاده نشسته . امام فرمود : خانه در اختيار توست .
آن مرد خانه را تفتيش کرد . چيزی جز آن کيسه ای که مادر متوکل به خانه امام فرستاده بود و کيسه ديگری سر به مهر در خانه وی نيافت ، که مهر مادر خليفه بر آن بود . امام فرمود : زير حصير شمشيری است آن را با اين دو کيسه بردار و به نزد متوکل بر . اين کار ، متوکل و بدخواهان را سخت شرمنده کرد . امام که به دنيا و مال دنيا اعتنايی نداشت پيوسته با لباس پشمينه و کلاه پشمی روی حصيری که زير آن شن بود مانند جد بزرگوارش علی (ع ) زندگی مي کرد و آنچه داشت در راه خدا انفاق مي فرمود .